درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش امدید خوب اینجا جای پرسپولیسی هاست من طرفدار رئال و ایتالیا هستم اگه بخوهید درباره ی من بدانید من یک دختر فوتبالی هستم
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 27
بازدید ماه : 26
بازدید کل : 32593
تعداد مطالب : 76
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


دختر سرخ




                بردیم                       2 0   


بيش از 5 هزار تماشاگر در ورزشگاه آزادي حضور دارند که تقريبا تمامي آن‌ها هوادار پرسپوليس هستند. آن‌ها علي دايي را تشويق نکردند و با ديدن دايي شعار دادند«علي فقط کريمي»

* علي دايي هنگام گرم کردن بازيکنان تيم راه آهن به کنار زمين آمد و با عکاسان خوش و بش کرد.

* هواداران پرسپوليس علي کريمي بازيکن اخراجي اين تيم و فرشيد کريمي برادرش که دروازه‌بان راه‌اهن است، را تشويق کردند.

* کارلوس کي‌روش، سيموئز و مارکار آقاجانيان اعضاي کادر فني تيم ملي در جايگاه ويژه حضور دارند.

* اسماعيل حسن‌زاده رئيس کميته انضباطي و محمود کلهر نيز ديگر تماشاگران ويژه اين بازي هستند.

* مياچ و مولايي دستيار دايي و بدنساز راه آهن از روي سکوها بازي را نظاره مي‌کنند.

* ناجي مربي دروازه‌بان‌هاي پرسپوليس از سوي مسئولان برگزاري مسابقه به روي سکو فرستاده شد.

* همه بازيکنان راه آهن به غير از پيروز قرباني به سمت نيمکت پرسپوليس آمدند و با نيمکت نشينان اين تيم خوش و بش کردند.

* تمامي بازيکنان پرسپوليس و حتي نيلسون دروازه‌بان برزيلي که در اين فصل به ليگ برتر ايران آمده قبل از بازي به سمت علي دايي رفتند و با او خوش و بش کردند. گل محمدي و ژوزه هم به سمت نيمکت راه آهن رفتند.

* خوش و بش شيريني سرپرست پرسپوليس با علي دايي قبل از بازي هم جالب بود. زيرا شيريني در نامه‌اي از مسئولان برگزاري مسابقه خواسته بود که مراقب رفتار دايي در کنار زمين باشند.

بازي دو تيم تا دقيقه20 با نتيجه 2 بر صفر به سود پرسپوليس در جريان است.
بردیم



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 20:39 ::  نويسنده : یاس

بهداشت یار شده بودم    روز اول یکی از بچه ها نخونش بلند بود    گفتم اشکال نداره روز بهد یکی سوسیس اورد گفتم بخور ولی بچه ساندویچش را نسف کرد به من داد از اون موضوع به بعد همه بچه ها چیز های غیر ممنوع می اوردند ولی من هیچی نمیگفتم تا اخر سر من را برداشتند



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 17:1 ::  نويسنده : یاس

 نمی خوام بی احترامی کنم ولی توجه کردین روی بیشتر دیوار ها نوشته استقلال و کمتر نوشته پرسپولیس اول با خودم گفتم بیام با اسپری مخصوص کنارش بنویسم سوراخ اما وقتی فکر کردم دیدم این نشانه شخصیت ادم هاست وشخصیت ما پرسپولیسی ها فرهنگ داره این به این معنا نیست که استقلالی ها بی فرهنگن ولی همه جا ادم با فرهنگ و بی فرهنگ وجود دارد   



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 16:52 ::  نويسنده : یاس

سلام خو بین         قول میدم به همه سر بزنم    زنده باد بر 6 تایی ها



شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 14:51 ::  نويسنده : یاس



پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: 9:43 ::  نويسنده : یاس



پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: 9:37 ::  نويسنده : یاس



پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: 9:35 ::  نويسنده : یاس



پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: 9:33 ::  نويسنده : یاس



پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: 9:31 ::  نويسنده : یاس



چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 21:22 ::  نويسنده : یاس



چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 21:22 ::  نويسنده : یاس



چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 21:20 ::  نويسنده : یاس



چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 21:18 ::  نويسنده : یاس



چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 21:11 ::  نويسنده : یاس

هیچوقت یادم نمی‌رود بلوار میرداماد را به سمت خیابان شریعتی رانندگی می‌کردم. وقتی به چراغ قرمز ۱۸۰ ثانیه‌ای‌اش برخورد کردم عصبی شدم. تازه از محل کارم تعطیل شده بودم و خیلی خسته بودم.
داشتم دیالوگ‌های معمولم در مورد چراغ قرمز‌ها و ترافیک‌های تهران را زمزمه می‌کردم که کودکی رو به من کرد و گفت: «آقا فال می‌گیری» چند قدم آن طرف‌تر دخترک گلفروش با شاخه‌های لاله صدا زد: «آقا گل بخردیگه... خواهش می‌کنم». جمله‌اش تمام نشده بود که با غرور تمام، شیشه پنجره را بالا دادم تا صدایشان را نشنوم و مزاحم نشوند! وقتی چنین برخوردی را از من دیدند بی‌خیال شدند و رفتند سراغ راننده اتومبیل کناری‌ام.
رنگ قرمز و مدل ماشین سبب شده بود تا از سایر ماشین‌ها متمایز گردد.
پس از چند ثانیه دیدم پسرک فالگیر با صدای بلند گفت: «بچه‌ها... بچه‌ها بیایین علی کریمیه... بازیکن پرسپولیس...» در یک چشم به هم زدن، پنچ شش نفر از کودکان کار، دور ماشینش را گرفتند. من هم بی‌اختیار سرم را چرخاندم تا عکس‌العمل علی کریمی را ببینم. او با لبخندی دنباله‌دار از همه کودکان فال و گل و شکلات گرفت تا آن‌ها را خوشحال کند. چراغ سبز شد و بچه‌ها هنوز بی‌خیال کریمی نشده بودند. علی کریمی که با بوووووق ماشین‌های پشت سرش مواجه شده بود، اتومبیلش را حرکت داد و بعد از چراغ قرمز، ماشینش را نگه داشت. من هم از روی کنجکاوی پشت سر جادوگر ایستادم.
کاپیتان پرسپولیسی‌ها از ماشین پیاده شد و دخترک گلفروش را محکم بوسید و پسری که آدامس می‌فروخت را بغل کرد. امضا داد و تمام گل‌های لاله گلفروش را خرید و چند فال حافظ هم گرفت. برایم عجیب بود. مگر می‌توان باور کرد جادوگر که گاهی حوصله خودش را هم ندارد اینطور برخورد کند؟
دخترک گلفروش از فرط خوشحالی نمی‌دانست چکار کند و بالا و پایین می‌پرید. کریمی که دیگر نمی‌دانست چکار کند، با صدایی خش‌دار گفت: «بچه‌ها باید بروم سر تمرین. دیرم شده.» خداحافظ... خداحافظ» کودکان کار نیز با تشویق چند ثانیه‌ای علی کریمی... کریمی دوستت داریم، او را بدرقه کردند...



چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 20:59 ::  نويسنده : یاس

من شيطان هستم

مردي صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشيد و راهي خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمين خورد و لباسهايش كثيف شد. او بلند شد، خودش را پاك كرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهايش را عوض كرد و دوباره راهي خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمين خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاك كرد و به خانه برگشت. يك بار ديگر لباسهايش را عوض كرد و راهي خانه خدا شد.

در راه به مسجد، با مردي كه چراغ در دست داشت برخورد كرد و نامش را پرسيد. مرد پاسخ داد: (( من ديدم شما در راه به مسجد دو بار به زمين افتاديد.))، از اين رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن كنم. مرد اول از او بطور فراوان تشكر مي كند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه مي دهند. همين كه به مسجد رسيدند، مرد اول از مرد چراغ به دست در خواست مي كند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.

مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداري مي كند.
مرد اول درخواستش را دوبار ديگر تكرار مي كند و مجدداً همان جواب را مي شنود. مرد اول سوال مي كند كه چرا او نمي خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شيطان هستم.)) مرد ابتدا با شنيدن اين جواب جا خورد.

شيطان در ادامه توضيح مي دهد: ((من شما را در راه به مسجد ديدم و اين من بودم كه باعث زمين خوردن شما شدم.)) وقتي شما به خانه رفتيد، خودتان را تميز كرديد و به راهمان به مسجد برگشتيد، خدا همه گناهان شما را بخشيد. من براي بار دوم باعث زمين خوردن شما شدم و حتي آن هم شما را تشويق به ماندن در خانه نكرد، بلكه بيشتر به راه مسجد برگشتيد. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشيد.

من ترسيدم كه اگر يك بار ديگر باعث زمين خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهكده تان را خواهد بخشيد. بنا بر اين، من سالم رسيدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.




چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 16:35 ::  نويسنده : یاس

سلام                  اینجا مخصوصا پرسپولیسی هاست



چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 15:59 ::  نويسنده : یاس